قران ناطق

نمیدانم چی بنویسم!
فقط چند کلمه ای،حرف دل می زنم.
دیشب همه برای عبادت رو به قبله نشستیم و امروز،قران ناطق را رو به قبله کردند.
دیشب قرآن را به سر گرفتیم و امروز قرآن ناطق را بر دست و سر..
دیشب ذکرمان بک یا الله بک یاالله بود.امروز حسنین پشت جنازه ی پدر،آرام لااله الاالله می گفتند.
آجرک الله یا صاحب الزمان

عبید خدا(3)

(اخرین پست از خاطرات شهید علی خالو)

ترکش،پشت سر و یکی از دستهای او را له کرده بود،اما صورتش تقریبا سالم مانده بود...

ادامه نوشته

عبیدخدا(2)

(ادامه خاطرات شهید علی خالو)

کلی خندیدم و تازه فهمیدیم که ماجرای ناخن گرفتن و شستن دست چی بوده..

ادامه نوشته

عبید خدا(1)

(سلسله خاطرات شگفت وتاثیرگذار از شهید علی خالو)

اولین شبی را که مسجد مثل روز روشن شد،هیچ وقت از خاطر نمی برم....


ادامه نوشته

بسته ویژه

بسته ویژه (اخلاقی)ماه مبارک رمضان
حتما بخونید.




پ ن : فرا رسیدن ماه مهمانی خدا،رمضان الکریم بر همه ی شما عزیزان مبارک.

ادامه نوشته