بسم الله..
این حرف ها چرت و پرت است که دل بسته می شویم و زیاد روی می کنیم
و دوری و دوستی...
به محض اینکه به بلوغی رسیدم و وارد اجتماع شدم، نسبت به احساساتم با مسائل مختلفی درگیر شدم و گره خوردم.از جمله این مسائل رفاقت بود.نه رفاقت معمولی؛رفاقت در حد مردن...یعنی روحیاتم اینچنین است.
آنقدر پاکار شخصی که به عنوان رفیق انتخابش کرده ام می شوم که خود شخص از پاکار بودنم خسته می شود.
آخ که چقدر شکست خوردم...که ها که مرا رها نکردن،فقط به دلیل آن که پاکار بودم و محبت می کردم.
حال بر آن هستم که بگویم رفاقت صحیح یعنی مردن برای رفیق...یعنی وقت گذاشتن،مال نشناختن و جان فدا کردن برای او...این حرف ها چرت و پرت است که دل بسته می شویم،زیاد روی می کنیم،دوری و دوستی و...این ها فرار کردن از محبت و رفاقت است و فرار کردن از بار مسئولیت...
البته قائلم که قالب ومحور این رفاقت ها باید توحید و تقوا باشد و همچنین دو طرفه بودن اینگونه برادری ها نکته بسیار مهمی است.
برای تایید و ایضا نورانی شدن مطلب،روایتی از رسول الله صلوات الله علیه را ضمیمه دست نوشته ام میکنم که اگر کسی اهل رفاقت باشد با این روایت مسیر را پیدا و به صحیح بودن سخنان حقیر پی خواهد برد.
رسول الله فرمودند:
بین دو رفیق و برادر دینی حقوقی است که به جز عمل کردن به انها یا گذشت از طرف یکی از برادرها از عهده ی شخص بیرون نخواهد رفت،این حقوق اینچنین است:
خطای او را نادیده بگیرد.به اشک چشم او رحم کند(اگر او را نگران و اندوهگین می بیند بر حالش رقت کند و در رفع پریشانی ان بکوشد.).اسرارش را حفظ کند.لغزش او را ببخشد..عذرش را پذیرا باشد.. غیبت او را رد کند..دائم نسبت به او خیر خواهی کند..از دوستی و محبت ان حفاظت کند..خلف وعده برای او نکند..در هنگام بیماری از او عیادت کند..در تشییع جنازه اقوام او شرکت کند..دعوت او را قبول کند..هدیه اش را قبول کند..هدیه به او بدهد..برای نعمت هایی که وی در اختیار او گذاشته تشکر بسیار نماید..به بهترین شکل به یاریش برخیزد..نسبت به ناموس او غیرت ورزد..حاجت های ان را اجابت کند..با سرعت در انجام خواسته اش بکوشد..اگر عطسه نمو با گفتن خدا رحمتت کند مورد تفقدش قرار دهد..در پیدا نمودن گمشده اش تلاش نماید..سلامش را بی پاسخ نگذارد..با محبت و خوشخوئی و لطافت با او سخن گوید..به نیکی و مهربانی نعمتی به او عطا کند.. اگر قسم یاد کرد قسم او را قبول کند..با دوست او دوست باشو..با دشمن او دشمن باشد..در ترک گناه کمک او باشد..در گرفتن حق یاریش کند..در هنگام گرفتاری خوارش نساخته و تنهایش نگذارد..انچه برای خود دوست دارد برای او هم دوست داشته باشد و انچه برای خود نمی پسندد برای او هم نپسندد...
زیاد به دیدار او برود که ملاقاتش ارام کننده و عبادت است..
غذای دست خورده ی او را بخورد که شفاست..
محبت خود را با کلمات به او نشان دهد...